۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

ترانه ی منطقی

وقتی جوان بودم، زندگی به نظرم فوق‌العاده می‌آمد
یک معجزه ، جادویی بود، زیبا بود
تمام پرندگان روی درختان با سرخوشی آواز می‌خواندند
با شادی، با شیطنت نگاهم می‌کردند
اما بعد، مرا از خانه بیرون راندند تا به من بیاموزند
بیاموزند که معقول، منطقی، مسوول و مرد عمل باشم
به من دنیایی نشان دادند‌، جایی‌که در آن می‌توانستم مورد اعتماد باشم
مورد اعتماد روشنفکر و پزشک و شکاک

بعضی وقت‌ها تمام جهان به خواب می‌رفت
و سؤ‌ال‌ها به ذهنم می دوید
سو‌ال‌هایی عمیق برای مرد ساده‌ای مثل من
ممکن است خواهش کنم، خواهش کنم بگویی ما چه آموختیم
می‌دانم به نظر عجیب است
اما لطفاً بگویید من کیستم

حالا حواست باشد چه حرفی می‌زنی
وگرنه نامت چنین خواهد بود: رادیکال، لیبرال، فناتیک، جنایتکار
چرا ثبت نام نمی کنی، ما دلمان می خواهد احساس کنیم که تو چنین هستی
قابل قبول، قابل احترام، قابل معرفی و یک دسته سبزی!

بعضی وقت‌ها تمام جهان به خواب می‌رفت
و سو‌ال‌ها به ذهنم می‌دوید
سؤ‌ال‌هایی عمیق برای مرد ساده‌ای مثل من
ممکن است خواهش کنم، خواهش کنم بگویی ما چه آموختیم
می‌دانم به نظر عجیب است
اما لطفاً بگویید من کیستم


Supertramp, The Logical Song